حدیث عشق

  • خانه 

یکی ازشیرین ترین خاطرات رهبرعزیزمان

28 مهر 1396 توسط صفيه ناصري

اقامیگویندسالهاپبش سوارماشین بودن ومیرفتن اقابه رانندگی علاقه دارن ازراننده خواستن که بزارن اقارانندگی کنند اقامیگویندبه ایست بازرسی رسیدیم سربازاومدجلو وقتی دیداقاهستن دویدرفت پبش فرمانده ونفس نفس زنان به فرمانده گفت قربان زودبیای فردمهمی اومده فرمانده گفت کیه؟سربازگفت نمیدونم ولی هرکی هست اینقدمهمه که رهبرراننده شخصی اون اقاشده رهبرازاین خاطره حکایتی شیرین دارن

مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

حدیث عشق

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس